بنام خدا
گرچه با گرویدن به اسلام، رفتارهای جاهلی به فراموشی سپرده می شود اما بهرحال نشان از ذات و سرشت آدمی دارد. مشرکان مکه واجد هر رفتار و ظلمی هم اگر بودند، "آزار ن" کمتر به چشم می خورد. مواردی چون آزار و اذیت و شکنجه و در نهایت شهادت سمیه (اولین شهیده) کمتر دیده شده گرچه همین مورد هم توسط ابوجهل دایی عمر بن خطاب صورت گرفته است.
موضوع خشونت عمر بر علیه خواهرش در ماجرای اسلام آوردنش را در چند پست قبلی نوشتم و اینک ماجرای شکنجه کنیز عمر به نقل از کتاب "زندگی فاروق اعظم عمربن خطاب" مولف علامه شبلی نعمانی (مترجم: عبدالله پا سالاری):
". وقتی ندای اسلام به گوشش(عمر) رسید خیلی عصبانی شد و با کسانی از خاندانش که به اسلام مشرف شده بودند به دشمنی برخاست. "لبیبه" کنیزی که در خانواده فاروق بود چون به اسلام مشرف شده بود، فاروق آن قدر او را می زد که خسته می شد و می گفت پس از اینکه خستگی ام رفع شد باز زدن را آغاز می کنم.
گذشته از این کنیز، به هر کس که می رسید هیچ شکنجه ای از او مضایقه نمی نمود."( ص 52 کتاب مذکور).
گرچه دیگر از این "هر کس" دیگر اسمی به میان نمی آورد. قهرمان کشتی گیر گردن زن ما مثل دایی جاهل و ابوجهل اش فقط کنیزها و زن ها را کتک می زده است.
درباره این سایت